روزگاری داشتیم...
دوباره نوشتن شروع شد؟
شاید. نمی دونم. خودم رو آدم نوشتن نمی دونم راستش. ولی یدفعه می بینی یه جرقه میشه نخ خیال و میکشه و میبره و میاردت اینجا :)
نوشتن خیلی چیز لعنتیِ کوفتیِ عزیزیه! بنظرم بزار نخ خیال زیاد کشیده شه :))
یکم از خیلی بیشتر. میدونی خیلییییی خوبه ها، ولی بعضی وقتا تصورت رو میاری تو قالب کلمات می بینی شهید شدن! برای منی که خیلی بلد نیستم بنویسم این خیلییی رخ میده.
برای همه شهید میشن بنظر، حتی اونایی که خیلی خوبن! به هرحال در غالبِ کلمات گنجوندنِ یه سری افکار و احساسات و خیال ها و ماجرا ها هیچ وقت اونجوری که باید و شاید درست در نمیاد. ولی خب همینش هم یه قسمتس از لعنتی و کوفتی و عزیز بودنشه!
من یکم زیادی سخت گیرم آخه متاسفانه :)